86/3/7
12:18 ص
یادداشت 52ام - صبا
این پست تنها جهت اطلاع دوستان از زنده بودن نویسنده می باشد و هر گونه ارزش قانونی دیگری هم که عشقته دارد !
صبا: بابایی یه چیزی خریدم با پول خودم ، 12 تومن بده حالا!
بابا: تو پول داشتی مگه ؟!
صبا: آره .
بابا: خب پس تو 8 تومن به من بده .. من بعدا (=عمرا!) 20 تومن بت می دم !
صبا:
من سعی کنم وقتی حواسم پرته حرف نزنم کلا دیگه ! امروز نشستم تو جمع خانواده ، خیلی تو حال خود، خیلی فکری، مشغول حل جدول. خونه تو سکوت مطلق ،بعد من با صدای خیلی رسا به خواهرم : یه دستمال کاغذی بده من سروش!!!!! .. ..
رسوای عقش سروش شدیم رفت خلاصه !
ممنون از فرشته و همه برو بکسی که بصورت حضوری ، تلفنی ، اس ام اسی ، کامنتی ، ایمیلی ، آفلاینی ، پی امی .. ( دیگه چه مدلی ؟!) تبریکاتشون رو به سر و روی بنده پاشیدن و منو ذوق مرگیده کردن .. خلاصه دست همه تون مرسی !
وبلاگ تازه گلهای تازه رو اما از دست نده !
و آمدیم که عاشق شویم و درگذریم .. که راز زندگی و مرگ آدمی این بود!